دل تنها
سه شنبه 90 خرداد 17 :: 12:2 صبح :: نویسنده : رضا
بگذار اول غزلم آرزو کنم ای کاش باز با تو شبی گفتگو کنم وقتی که آمدی و بمانی اذان بگو تا من برای خیر ِ عمل ها وضو کنم یک جا بایست...! این سخنم عاشقانه است ) (اینکه خلاف قبله تان رو به او کنم باید برای خستگی بغض های خود آغوش و شانه های تو را جستجو کنم خود را شبیه کور و گدایی در آورم هر شب کنار کوچه تو را باز بو کنم تا اینکه متهم نشوم..صورت تو را با کل عاشقان قَدَر رو به رو کنم صد ها هزار دفعه .. نه ! اینبار واقعی ست باید که فرش پاره ی دل را رفو کنم (امشب برای ماندن تو نذر می کنم) موضوع مطلب : |
منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 105
بازدید دیروز: 113
کل بازدیدها: 336099
|
||